حق با تو بود

دست نوشته هایی با موضوعات اجتماعی و مشکلات مردمی(تمام اتفاقات حقیقی است)

حق با تو بود

دست نوشته هایی با موضوعات اجتماعی و مشکلات مردمی(تمام اتفاقات حقیقی است)

آخرین مطالب
جمعه, ۱۳ دی ۱۳۹۸، ۰۸:۴۶ ق.ظ

ساده نگیر!

بی اختیار دلم برای اعظم به شدت شکست. همه چیزش از دستش رفت. نمی دانم اگر اطلاعیه ترحیم مادربزرگ خودم را در کانال خبری شهرمان می دیدم این قدر ناراحت می شدم که از دیدن اطلاعیه به رحمت خدا رفتن مادربزرگ اعظم، آشفته شدم!

چند سالی است از دقت ها و شنیده ها و دیده ها و تجربه ها برایم ثابت شده، هیچ آزمایشی برای دختر عفیفه نجیبه خانواده دار و خانواده دوست ایرانی و متعهد و واقف به وظایف شرعی عقلی و فطریش، در دوره آخر الزمان سخت تر از مجرد زیستی نیست. حداقل در جامعه ما متاسفانه به دلیل قانون همه یا هیچ در ازدواج یا خوشبختانه به دلیل اهمیت دادن به ازدواج، این دختران چوب دو سر طلا هستند. از یک طرف سرزنش جامعه و نپذیرفتن ها و محدودیت ها و مشکلات اجتماعیش، از آن طرف نگرانی ها و مشکلات فردی اش.

از در و دیوار و رسانه و دوست و آشنا این قضیه تحلیل که می شود حرف های مختلفی بگوش می رسد: «چشمش کور دندش نرم می خواست همان هایی که آمده بودند را قبول کند. دختر سام السلطنه که نیست. درس درس درس این هم نتیجه اش خود کرده را تدبیر نیست. معلوم نیست چه می کرده که تاخیر دارد. خدا که بخیل نیست. حتما منتظر کسی است. شاید هم عاشق است. از بس که سختگیر است، دنبال دنیاست پول و خانه و ماشین می خواهد. از بس که بی فرهنگ است دوره چادر و سبیل و قایم شدن توی خانه تمام شد و...» خلاصه اش اینکه همه انگشت اشاره گرفته اند به سمت او تا ثابت کنند مقصر خودش است و قاعده «کی بود کی بود من نبودم» را در اثبات بی گناهی خودشان اجرا کنند. در اینکه خیلی از این وصله ها به بیشتر این دختران نمی چسبد حرفی نیست. در اینکه «اگر خیلی برایتان مهم بود کار به اینجا نمی رسید و تا فرصت بود از خودتان نپرسیدید چرا با اینکه به عاقل بودن و بالغ بودنش اذعان دارید تسلیم نمی شود؟ و پیگیر بودید  مشکلش حل شود و چراها را حل کنید هم بحثی نیست.» ولی حداقل اعظم از آنهایی است که خودش در این قضیه آن قدر بیگناه است که باید بعضی ها از گفتن این حرف ها در عموم و رسانه و نسبت دادنش به همه و نمک به زخم برخی ها زدن از خدا بترسند.

یکی یکدانه زندگی مشترک نچندان طولانی پدر و مادرش. بزرگترها که یادشان است می گویند وقتی دعوا بالا گرفت و درس آموخته های مکتب غرب، راه حل را جدایی تصویب کردند، کسی که دیده نشد و برای مشکلش راه حلی در نظر گرفته نشد اعظم بود همان نتیجه مشترک. حقوقدانان بی سواد برای فرار پدر اعظم از پرداخت مهریه و سهولت امر طلاق درسش دادند که «تهمت زدن» راه حل مناسبی است. کنار گوش خاله زنک های خدا نترس خواندند که مادر اعظم فلان است و فلان و مرد بیچاره می خواهد از دستش خلاص شود. در همه شهر بد نام شدن مادر اعظم پیچید و پدرش غافل از اینکه مهریه حتی اگر خیانتی هم در کار باشد مربوط به زمان عقد و وفای زن است و هیچ وقت منتفی نمی شود و مهمتر اینکه خودخواهی نگذاشت بفهمد به مادر دخترش تهمت می زند و پس فردا این دختر بزرگ می شود. از خودش نپرسید: «آینده این دختر چه می شود؟» مادر اعظم هیچ وقت ازدواج نکرد. با زخم و تنفر  رفت سراغ درس و مشق و کار. پدرش ولی یکی دوماه بعد از جدایی ازدواج کرد و رفت پی زندگی خودش. هر دو اعظم را رها کردند. خدا خیر دهد مادربزرگش را. با هم زندگی می کردند، می دانست عروسش زن نجیبه ای است و با کاری که پسرش کرد و آبرویی که در محیط کوچک و بین در و همسایه و فامیل از او برد جایی برای پذیرش اعظم نگذاشت.  مادربزرگش از دنیا رفت. اعظم سنش از چهل گذشته ولی اهل شهر قصه پدر و مادرش را فراموش نکردند. از آن دخترهای همه چیز تمام ولی چه کسی تمایلی به ازدواج با او دارد؟ عامل مشکلات اعظم به راستی خودش است؟ چه کسی می فهمد چه روزهایی به اعظم شب شد و چه روزها و ثانیه هایی در انتظارش است؟

خدایا حق با تو بود. حاصل زندگی هایی که افقش تویی مردان بزرگی است که تا هستند نه فقط  بار مسئولیت های خودشان که بار مسئولیت ها و مشکلات جهان اسلام را به دوش می کشند و پایان کارشان شهادت است، حاصل زندگی هایی که افقش چیزی غیر از توست اعظم هایی است که بار بی مسئولیتی مردان نامرد و زنان زخم خورده یا بالعکس را به دوش می کشد. آن کجا و این کجا!

 

ارغوان/ 13 دی 1398

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۸/۱۰/۱۳
ارغوان ...

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی