حق با تو بود

دست نوشته هایی با موضوعات اجتماعی و مشکلات مردمی(تمام اتفاقات حقیقی است)

حق با تو بود

دست نوشته هایی با موضوعات اجتماعی و مشکلات مردمی(تمام اتفاقات حقیقی است)

آخرین مطالب
چهارشنبه, ۵ دی ۱۳۹۷، ۰۴:۲۹ ب.ظ

چرا می زنی؟!

وروجک همه فضا را روی سرش گذاشته بود. کاری نبود که از دستش بر می آمد و انجام نداده باشد. از مادرش در سجده سواری گرفت. زور گفت و پفیلا خرید. بچه های دیگر را اغفال کرد و داخل سالن سرد، گرگم به هوا بازی کردند، جوراب و کلاهش را در آورد، مهر آنها که نماز می خواندند برداشت، صبحانه اش را نخورد، درب را محکم به هم زد و فرار کرد، همه کفش ها را پوشید و امتحان کرد. جفت جفت، لنگه به لنگه با هر آدابی که دوست داشت. خلاصه شایسته دعوا شدن به نظر می رسید ولی مگر شیرین زبانی هایش اجازه می داد. حرف زدن ها و شیطنت هایش سرتاپا نمک بود. تا جایی که مادرش عکس العملی نشان نمی داد هیچ، حضار هم بدون هرگونه شکایتی او را پذیرفته بودند. تا جایی دلربایی کرد که موقع رفتن، حتی برای من که غالبا با بچه ها رابطه ای ندارم، روی دستش بوس فرستاد و در حالی که دستش را به نشانه خداحافظی حرکت می داد، بیرون رفت. رضایت و شادی همه وجوش را گرفته بود.

مادرش جلوی درب کمی معطل شد تا وروجک جوراب و کلاه و کفشش را بپوشد. اجازه نمی داد کسی کمکش کند. بالاخره هم با کمی تاخیر همه اش را خودش انجام داد. وقتی از دید ناپدید شدند وسایلم را برداشتم و شال و کلاه کردم و آمدم بیرون.

صدای جر و بحثی از بیرون شنیده می شد. از شدت ترس قلبم آمده بود توی دهانم. تردید داشتم بروم بیرون یا نه. بر تردیدم غلبه کردم. قدمم را که از خروجی گذاشتم بیرون صحنه ای دیدم که باورم نمی شد. پدر وروجک به خاطر تاخیر چند دقیقه ای و معطل شدن داد و بیداد راه انداخته بود. مادر وروجک هم عصبانی از اینکه جلوی جمع سنگ روی یخ شده بود متقابلا با فریاد توضیح می داد که وروجک مقصر است. وروجک ترسیده بود و کنار درب ماشین ایستاده بود. خبری از آن نشاط نبود. مادر وروجک به نشانه قهر از درب عقب سوار شد. وسایل اجازه نشستن وروجک را نمی داد. مادرش فریاد زد که جلو کنار پدرش بنشیند. وروجک تکان نمی خورد و با سکوت می گفت نمی رود کنار پدرش روی صندلی جلو بنشیند. مادر وروجک پیاده شد، ناباورانه یک سیلی محکم توی صورت وروجک زد و به زور سوار ماشینش کرد. ماشین حرکت کرد و تنها صدایی که شنیده می شد صدای هق هق وروجک بود. نمی دانم پدر وروجک اگر درک این را هم ندارد که محبت به همسر یعنی محبت به کودک خودشان و زنی که اشباع از محبت باشد عشق و فداکاری برایش ممکن تر است، چه کار مهمی داشت که سیلی کم حوصلگی اش را فرزند دلبندش خورد. دستی که صورت نازنین وروجک را آسیب زد، دست مادرش، به توان بی احترامی پدرش بود!

خدایا حق با تو بود مردی که عاشق تو نیست چطور می تواند به خاطر سلامت عاطفه کودکش سهم احترام و محبت همسرش را تمام و کمال پرداخت کند؟


ارغوان: 5 دی 1397

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۱۰/۰۵
ارغوان ...

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی