حق با تو بود

دست نوشته هایی با موضوعات اجتماعی و مشکلات مردمی(تمام اتفاقات حقیقی است)

حق با تو بود

دست نوشته هایی با موضوعات اجتماعی و مشکلات مردمی(تمام اتفاقات حقیقی است)

آخرین مطالب
جمعه, ۲۰ مهر ۱۳۹۷، ۱۰:۵۰ ق.ظ

هاپو هراسی!

از خانه زدم بیرون. می رفتم دنبال کار و زندگیم. کاری به کسی نداشتم. هیچ کس توی کوچه و خیابان نبود. همینکه از کوچه بیرون آمدم موتور سوار تا متوجه من شد، جلوی پیاده رو ایستاد و ظاهرا نگاهم می کرد.  مشکوک بود: خودم را دلداری می دادم: «به قیافه دونفرشان نمی آید آدم های مزاحمی باشند. اصلا توی شهر ما این حرف ها نیست» . دلم پر از هراس بود. تنم می لرزید. دستان لرزانم را زیر چادر پنهان کردم، ذکر گفتم، بدون هیچ عکس العملی اراده کردم با آرامش تمام از کنارشان عبور کنم.

ناگهان یک سگ ولگرد خیلی بزرگ سیاه جلویم ظاهر شد. نزدیک بود شوکه شوم. موتور سوار ایستاد، سگ که از کنارم عبور کرد و دور شد و رسیدم سر جاده، رفت و ناپدید شد.

دلم می خواست گریه کنم.

 دیده ام پسرکانی سگ های شناسنامه دارشان را راهی کوچه و بازار می کنند. خانم ها را می ترسانند و از گریز و فرار و جیغ جیغ کردن ها و ترسیدن های ناموس سرزمینشان تفریح می کنند و مردم آزاری. ولی سرزمین من مردانی دارد که ناموس شناسند. خوش به حال شما که مردید!

خدایا حق با تو بود. بی عشق تو کسی مرد نمی شود!

ارغوان: 20 مهر 1397


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مهر ۹۷ ، ۱۰:۵۰
ارغوان ...